دلتنگی میکنم... ولــی حق نـــــدارم بهانہ بگیرم...

به یادت می افتم... ولی حـق نـدارم اشک بریزم...

تو را میخـواهم... ولــی حـق نــدارم سراغــت را بگـیرم...

خــواب تورا میبینم... ولــی حق ندارم تعبـیر آمدنـت را کـنم...

بـی قرار میشـوم... ولــی حـق گلایه ندارم...

دلـم می گــیرد... ولــی حتـــــی حــق صداکردنت را ندارم...

قول داده ام...

وقتی بعد از چند سال عاشقی بهم گفتی بازیچه بودی...

وقتی بعد از این همه خاطرات بهم گفتی فراموشت کردم

همون لحظه ایی که گفتی دیگه برام مهم نیستی...

قسم خوردم دیگه تحقیر نشم...

یادته بهم گفتی خیلی ساده ایی؟؟هــــــا؟

یادته بهم گفته بودی این همه مدت فقط برات یه

سرگرمی بودم مثل پسرای دیگه؟اه کشیدم

هر کاری که بتونم تو رو مال خودم بکنم و انجام دادم

ولی تو رومو پیش پدر و مادرم انداختی پایین..

تا اخر عمر شرمندم کردی پیش مادرم...

میدونی چرا هیچوقت دوسم نداشتی؟واسه اینکه 

پسرای زیادی اطرافت بودن...خاستگارای زیاد...

یادته تو چشام نگاه کرده بودی گفتی دوست دارم؟

جوری نگام کرده بودی که دوست داشتنتو باور کرده بودم

اما نمیدونستم یه روزی با یه خداحافظی ساده به

همه ی خاطراتمون ننگ جدایی میزنی..

رفتی؟اما من هیچوقت بهت خیانت نمیکنم..اخه من

هیچوقت ازت خداحافظی نکردم خودت رفتی...

دیگه هیچوقت به سراغ من نیا..

وعده ما باشه برای شبی که دلتنگم شدی...

به مادرم گفتم عروست منو پس زده...

واسه اینکه نزاره بلایی سر خودم بیارم همیشه کنارم بود

آغوشتو الان به روی چه کسی باز کرده ایی بیمعرفت..!!

این همه کار هایی که در حقم کردی من فقط

یه آه کشیدم...

دیگه ماه رو تو آسمونا نگاه نمیکنم، خجالت میکشم

بهش بگم شکست خوردم...عشقم منو پس زد...